برای شادی دلم
دست ام خالی است
نمی توانم حتی روژی به لبانم بمالم
یا در کنج خوشبختی هایم بخزم.
و از چشمان ستاره گون کودکانم
جرقهی زود گذر خندهای را بربایم.
چقدر ... در برهوت آینه بی پایانم
چقدر... به حضور کمرنگ خود ناگزیر.
دست ام خالی است
نمی توانم حتی روژی به لبانم بمالم
یا در کنج خوشبختی هایم بخزم.
و از چشمان ستاره گون کودکانم
جرقهی زود گذر خندهای را بربایم.
چقدر ... در برهوت آینه بی پایانم
چقدر... به حضور کمرنگ خود ناگزیر.
۱ نظر:
بسیار بسیار عالی ، شاعرانه و به دنیای نگریستن زنانه نزدیک . من از خواندن اینگونه شعرها که میاسفانه نمهنهی آنها در نزد ما خیلی خیلی اندک است براستی لذت بردم .
ارسال یک نظر